#جزیره_کشف_نشده 🌴 پارت۱۷ 💚

ــ چیه حرف خنده داری نزدم. راستشو گفتم.
پادشاه: که راستشو گفتی.. به حسابت میرسم.
ــ میبینیم جناب نردبان.
دستمو محکم گرفت...........
ــ هیی چته وحشی؟
پادشاه: وحشی خودتی.
دستمو کشید که باهاش برم ولی از جام تکون نخوردم............
ــ من با تو به جایی نمیاممممم..
پادشاه: جدا؟؟؟
ــ بلـ...
یهو بلندم کرد..........
ــ بزارم زمین.
به بقیه نگاه کردم دهنشون عین غار باز مونده بود. فقط دیوید با خنده نگاه میکرد. اشاره کردم که کمکم کنه ولی اون بیشتر خندید. به حساب تو هم میرسم پسره*****. خیلی تقلا کردم این چرا هنوز نرسیده. یهو چشام تار شدن............
*نامجون
این دختره چقدر سنگین شد یهو؟ ولش. باید به حسابش برسم به من میگه نردبان. خودم میکشمت. دختره بی چشم و رو. رسیدیم به اتاقم. گذاشتمش رو زمین که میخواست بیفته گرفتمش. این خوابه؟ گذاشتمش رو تخت..........
ــ هعییی دختره؟ خوابی؟؟
جواب نداد. تکونش دادم.........
ــ هی دخترجون بیدار شو..
بازم بیدار نشد. نبضشو گرفتم. خیلی ضعیف میزد. در اتاقمو زدن..........
ــ بیا داخل.
در باز شد. من هنوز به دختره نگاه میکردم..........
+ چش شده؟؟
برگشتم سمت صدا یوری بود. برادر کوچیکم..........
ــ نمیدونم هر چی صداش میکنم جواب نمیده. نبضشم ضعیفه.






ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts
دیدگاه ها (۱)

#جزیره_کشف_نشده 🌴 پارت۱۸ 💚

حتما نظــر بدیــد!😉😊😍💜

#جزیره_کشف_نشده 🌴 پارت۱۶ 💚

#درخواستی استوری بود😉🌈

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۶

عشق چیز خوبیه پارت ۴ صبح از خواب بلند شدم یکی که بهش میومد س...

♡My goddess⁦♡part ۲۱خیلی خوب داشتم فرار میکردم و به خوبی دور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط